+یه بطری آب پرتقال گذاشتم کنارم،دو لیوان ازش خوردم نصف شد :[
+[میرود دو لیوان باقی مانده را هم نوش جان کند :)]
|هیفده|...برچسب : نویسنده : heroin1 بازدید : 67
+[وِی بطری آب پرتقال خالی را جلویش میگذارد و با لبخندی بزرگ به آن خیره میشود =)]
+عاغا علاوه بر این که معدم داره این حجم از آب پرتقال رو پس میزنه،خودمم داره عین چی از سردیِ این نوشیدنیِ گرامی یخ میزنم =/ :))))
|هیفده|...برچسب : نویسنده : heroin1 بازدید : 69
+گفتن زود برمیگردیم،ولی هنوز نیومدن و هوا تاریک شده :/
+تنها که میشم گوشام عیب پیدا میکنن،هی حس میکنم صدا میاد از هر طرف =| [وِی در خود جم میشود :(]
|هیفده|...برچسب : نویسنده : heroin1 بازدید : 73
+اومدن و دارن یه ریز میگن چه خوب که نیومدی،خیلی چرت بود>:
+میرن خوش میگذرونن،وقتی هم میان میگن خوب نبود! :|
|هیفده|...برچسب : نویسنده : heroin1 بازدید : 69
+اون قدر براش گریه کردم...،ولی اون با گریه ماها خوب نمیشه :[
+میخوام بمیرم برای مظلوم شدنش،بمیرم برای دردی که مامانو باباش میکشن به خاطر پرپر شدن بچشون>:
|هیفده|...برچسب : نویسنده : heroin1 بازدید : 66
+وقتی حال نداریم پارازیت بندازید و با صدای بلند حرف بزنید،ما دوس داریم! :|
|هیفده|...برچسب : نویسنده : heroin1 بازدید : 74
+پرسید "سرت درد میکنه؟"،نتونستم بگم"قلبم درد میکنه وقتی اونو این طوری مریض و مظلوم میبینم"،فقط به جاش گفتم"بله" :[ :((((
|هیفده|...برچسب : نویسنده : heroin1 بازدید : 63
+چه قدر خستم از این همه بحث های بین مامان و بابا،چه قدر خستم :(
|هیفده|...برچسب : نویسنده : heroin1 بازدید : 65
+کاش امشب منو پنگوئنم یه نفر رو داشتیم که ما رو نشناسه، تا بشینیم براش کلی حرف بزنیم،کلی غر بزنیم،حتی اگه خواستیم کمی هم سرمون رو تکیه بدیم به شونش و گریه کنیم،بعد پاشیم چشامونو پاک کنیم و با یه لبخند ازش خدافظی کنیم و بریم پی زندگیِ دوباره~
|هیفده|...برچسب : نویسنده : heroin1 بازدید : 68
+صبح مامان اومده بیدارم کنه، میگه"پاشو لنگ ظهر شد وقت درس خوندن گذشت دیگه" :/ ،تو اون لحظه با چشمانی بسته و ذهنی بسته تر،تو مغزم تکرار کردم"مامان کاش بنده همون لنگ ظهر دو ساعت بخونم ولی مفید بخونم" :[ :))))
+لعنتی ها،لبخند اینجانب رو ننگرید،لبخند اینجانب مثل چاقویِ خونیِ،تلخِ =/
|هیفده|...برچسب : نویسنده : heroin1 بازدید : 71